loading...
ANtI gIrl
آخرین ارسال های انجمن
Mr dot ninE بازدید : 111 1391/11/13 نظرات (0)
الان نصف دخترای کشورمون
دارن به این فکر میکنن که

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هدیه تولد ولنتاین BFشونو کجا قایم کنن!!!!تا لــــــــو نرن!!!!
Mr dot ninE بازدید : 72 1391/11/12 نظرات (0)

یه روز صبح یه مریض به دکتر جراح مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه .
دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد گرفتی؟

 

مریض پاسخ میده: من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی با همسرم بوده!!
دربالکن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم. وقتی پایین را نگاه کردم،

یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.

من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!!

دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.

 

مریض بعدی دکتر بهش میگه :، به نظر میرسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته.مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره!بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟
مریض پاسخ میده:
باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود.
ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم.
من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم،شما باور نمیکنید؛
ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!

 

وقتی مریض سوم میاد به نظر میرسه که حالش از دو مریض قبلی وخیمتره.

دکتره در حالی که شوکه شده بوده دوباره میپرسه از کدوم جهنمی فرار کردی؟!


خب، راستش توی یه یخچال بودم که یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب کرد!

Mr dot ninE بازدید : 69 1391/11/12 نظرات (0)

کابینه زندگی مشترک:


زن=وزیر سلب آسایش

شوهر= وزیر کار

مادر زن= وزیرجنگ

مادر شوهر=وزیراغتشاشات

خواهر زن= جاسوس دو جانبه

خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی

پدر زن= وزیر ارشاد

پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت

 

Mr dot ninE بازدید : 75 1391/11/12 نظرات (0)

کجا داری میری؟

- با کی داری می ری؟


- واسه چی می ری؟


- چطوری می ری؟


- کشف؟


-برای کشف چی می ری؟


- چرا تو می ری؟


.


.


- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!


- می تونم منم باهات بیام؟!


-راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟


- بده لیستو ببینم!


- حالا کِی برمی گردی؟


- واسم چی میاری؟


.


.


- تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!


- جواب منو بده؟


- منظورت از این نقشه چیه؟


- نکنه می خوای با کسی در بری؟


- چطور ازت خبر داشته باشم؟


- چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟


- راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!


.


.


- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟


- مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟


- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!


- خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟!


- من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!


-چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟


.


.


- اصلا من می خوام باهات بیام!


- فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!


- واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!


- آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!


- خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته!


.


.


- راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟

Mr dot ninE بازدید : 70 1391/11/12 نظرات (0)

وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!!

وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!!
وقتی غمگین است آه میکشد
وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد
وقتی بدش می آید میگوید ویشششش .
وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی.
همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق
پسر عمه ی دختر خاله ی داماد همسایه ی پوریا پور سرخ را میداند !
از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود!!!

 

Mr dot ninE بازدید : 85 1391/11/12 نظرات (0)
میدونین چرا مردا عینک آفتابی میزنن ؟


.

.

.

.

.

7% : بخاطر نور خورشید

23% : بخاطر اینکه ظاهر باحالی داشته باشن
70% : نمیخوان بقیه بدوونن دارن به کجا نگاه میکنن!!!
Mr dot ninE بازدید : 70 1391/11/12 نظرات (0)

یک بنده خدایی ، کناراقیانوس قدم می زد،وزیر لب دعایی راهم زمزمه میکرد . نگاهى به آسمان

آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت:



خدایا ! میشه تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟

ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت

و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید

که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟



مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت:

ای خدای کریم از تو می‌خواهم جاده‌ای بین کالیفرنیا و هاوایی

بسازی تا هر وفت دلم خواست در این جاده رانندگی کنم!! از

جانب خدای متعال ندا آمدکه:



ای بنده‌ی من! من ترا بخاطر وفاداری‌ات بسیاردوست

می‌دارم و می‌توانم خواهش تو را برآورده کنم اما هیچ میدانی

انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هیچ میدانی ‌که باید ته

اقیانوس آرام را آسفالت کنم؟ هیچ میدانی چقدر آهن و سیمان

و فولاد باید مصرف شود؟ من همه‌ای اینها را می‌توانم انجام

بدهم! اما آیا نمی‌توانی آرزوی دیگری بکنی؟


مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت:


اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن

بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى

احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که

چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟



صدایی از جانب باریتعالى آمد که:

ای بنده من! آن جاده‌ای را که خواسته‌ای، دو بانده باشد یا چهار بانده!!؟؟

تعداد صفحات : 49

درباره ما
Profile Pic
متفاوت شدن تو خوب بودنـِ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کودوم بازیکن؟
    وب چ جوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 545
  • کل نظرات : 69
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 102
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 245
  • باردید دیروز : 21
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 346
  • بازدید ماه : 2,874
  • بازدید سال : 28,974
  • بازدید کلی : 127,334