loading...
ANtI gIrl
آخرین ارسال های انجمن
Mr dot ninE بازدید : 69 1391/11/12 نظرات (0)

یک بنده خدایی ، کناراقیانوس قدم می زد،وزیر لب دعایی راهم زمزمه میکرد . نگاهى به آسمان

آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت:



خدایا ! میشه تنها آرزوى مرا بر آورده کنى؟

ناگاه، ابرى سیاه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت

و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید

که میگفت: چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من؟



مرد، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت:

ای خدای کریم از تو می‌خواهم جاده‌ای بین کالیفرنیا و هاوایی

بسازی تا هر وفت دلم خواست در این جاده رانندگی کنم!! از

جانب خدای متعال ندا آمدکه:



ای بنده‌ی من! من ترا بخاطر وفاداری‌ات بسیاردوست

می‌دارم و می‌توانم خواهش تو را برآورده کنم اما هیچ میدانی

انجام تقاضای تو چقدر دشوار است؟هیچ میدانی ‌که باید ته

اقیانوس آرام را آسفالت کنم؟ هیچ میدانی چقدر آهن و سیمان

و فولاد باید مصرف شود؟ من همه‌ای اینها را می‌توانم انجام

بدهم! اما آیا نمی‌توانی آرزوی دیگری بکنی؟


مرد، مدتى به فکر فرو رفت، آنگاه گفت:


اى خداى من! من از کار زنان سر در نمى آورم! میشود بمن

بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى

احساس درونى شان چیست؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که

چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟



صدایی از جانب باریتعالى آمد که:

ای بنده من! آن جاده‌ای را که خواسته‌ای، دو بانده باشد یا چهار بانده!!؟؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
متفاوت شدن تو خوب بودنـِ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کودوم بازیکن؟
    وب چ جوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 545
  • کل نظرات : 69
  • افراد آنلاین : 58
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 92
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 104
  • باردید دیروز : 339
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,032
  • بازدید ماه : 2,032
  • بازدید سال : 28,132
  • بازدید کلی : 126,492