یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
...
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
هی فلانی پسرای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 161 | mrdotnine |
![]() |
0 | 224 | mrdotnine |
![]() |
0 | 192 | mrdotnine |
![]() |
0 | 197 | mrdotnine |
![]() |
0 | 168 | mrdotnine |
![]() |
0 | 203 | mrdotnine |
![]() |
0 | 165 | mrdotnine |
![]() |
0 | 213 | mrdotnine |
![]() |
0 | 224 | mrdotnine |
![]() |
0 | 153 | mrdotnine |