loading...
ANtI gIrl
آخرین ارسال های انجمن
Mr dot ninE بازدید : 83 1391/11/15 نظرات (0)
دختری با مادرش در رختخواب

درد و دل می کرد با چشمی پر آب

 گفت مادر حالم اصلا خوب نیست

زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی بریزم بر سرم ؟

روی دستت باد کردم مادرم !

سن من از بیست و شش افزون شد

دل میان سینه غرق خون شد !!

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته

بوی ترشی خانه را برداشته !

مادرش چون حرف دختر را شنفت

خنده بر لب آمدش آهست گفت :

دخترم بخت تو هم وا می شود

غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن

این همه شوهر یکی را تور کن !!

گفت دختر : مادر محبوب من !!

ای رفیق مهربان و خوب من !

گفته ام با دوستانم بارها

من بدم می آید از این کار ها

در خیابان یا میان کوچه ها

سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

مغز یابو خورده ام یا مغز خر ؟!

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

با سعید  و ناصر و ایضا صفر

با سه تاشان رفته بودم سینما

بگذریم از مابقی ماجرا !!

یک سر ی همصحبت صادق شدم

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

یکی دو ماهی یار من بود و پرید

قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفا ی حاج علی اصغر شله

یک زمانی عاشق من شد بله

بعد جعفر یار من من عباس بود

البته وسواسی و حساس بود

بعد از آن وسواسی پر ادعا

شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشف مانی شد

بعد مانی عاشق هانی شد

بعد هانی عاشق نادر شدم

بعد ناصر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او

گفت : ساکت شو دگر ای فتنه جو !!

گرچه من هم در زمان دختری

روز و شب بودم به فکر شوهری  

لیک جز آن که تو را باشد پدر

دل نمی دادم به هر کس اینقدر !!

خاک عالم بر سرت خیلی بدی

واقعا که پوز مادر را زدی !!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
متفاوت شدن تو خوب بودنـِ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کودوم بازیکن؟
    وب چ جوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 545
  • کل نظرات : 69
  • افراد آنلاین : 79
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 153
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 190
  • باردید دیروز : 339
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,118
  • بازدید ماه : 2,118
  • بازدید سال : 28,218
  • بازدید کلی : 126,578